سایت تفریحی مه مه مدل , مد و زیبایی , مدل لباس آرایش

سایت تفریحی مه مه مدل , مد و زیبایی , مدل لباس آرایش

سایت تفریحی مه مه مدل , مد و زیبایی , مدل لباس آرایش

سایت تفریحی مه مه مدل , مد و زیبایی , مدل لباس آرایش

جهان را از چشم زنبورها ببینید!!

محققان دانشگاههای کالج لندن و کوئین مری پایگاه داده هایی راه اندازی کرده اند که می توان با کمک آن جهان را از چشم زنبورها و دیگر حشرات گرده افشان مشاهده کرد.

به گزارش مهر، پایگاه داده های بازتاب گلها یا FReD به محققان امکان می دهد رنگ جهان و گلها را از میان چشمهای ماوراء بنفش زنبورها ببینند.

زنبورها نسبت به انسانها از سیستم ردیابی رنگی متفاوتی برخوردارند و می توانند در طیف نوری ماوراء بنفش جهان را ببیند. به گفته "لارس چیتکا" از محققان مدرسه علوم زیستی و شیمیایی کوئین مری این تحقیقات به خوبی نشان می دهند جهانی که ما می بینیم جهان فیزیکی و واقعی نیست که دیگر جانداران آن را می بینند زیرا جانداران مختلف حسها و نیروهای متفاوتی دارند که این نیروها به محیطی وابسته است که جانداران در آن زندگی می کنند.

چیتکا می گوید بخش بزرگی از جهان رنگی که زنبورها و حیوانات با گیرنده های نوری ماوراء بنفش قادر به دیدن آن هستند، در چشم ما نامرئی است و به منظور دیدن این بخشهای نامرئی از جهان، انسان به ابزارهای ویژه نیاز دارد.

ادامه مطلب ...

زندگی کنیم نه بردگی !

هنوز هم بعد از این همه سال، چهره‌ی ویلان را از یاد نمی‌برم. در واقع، در طول سی سال گذشته،همیشـه روز اول مـاه کـه حقوق بازنشستگی را دریافت می‌کنم، به یاد ویلان می‌افتم …ویلان پتی اف، کارمند دبیرخانه‌ی اداره بود. از مال دنیا، جز حقوق اندک کارمندی هیچ عایدی دیگری نداشت.ویلان، اول ماه که حقوق می‌گرفت و جیبش پر می‌شد، شروع می‌کرد به حرف زدن … روز اول ماه و هنگامی‌که که از بانک به اداره برمی‌گشت، به‌راحتی می‌شد برآمدگی جیب سمت چپش را تشخیص داد که تمام حقوقش را در آن چپانده بود. ویلان از روزی که حقوق می‌گرفت تا روز پانزدهم ماه که پولش ته می‌کشید، نیمی از ماه سیگار برگ می‌کشید، نیمـی از مـاه مست بود و سرخوش… من یازده سال با ویلان هم‌کار بودم. بعدها شنیدم، او سی سال آزگار به همین نحو گذران روزگار کرده است. روز آخر کـه من از اداره منتقل می‌شدم، ویلان روی سکوی جلوی دبیرخانه نشسته بود و سیگار برگ می‌کشید. به سراغش رفتم تا از او خداحافظی کنم. کنارش نشستم و بعد از کلی حرف مفت زدن، عاقبت پرسیدم که چرا سعی نمی کند زندگی‌اش را سر و سامان بدهد تا از این وضع نجات پیدا کند؟ هیچ وقت یادم نمی‌رود. همین که سوال را پرسیدم، به سمت من برگشت و با چهره‌ای متعجب، آن هم تعجبی طبیعی و اصیل پرسید: کدام وضع؟ بهت زده شدم. همین‌طور که به او زل زده بودم، بدون این‌که حرکتی کنم، ادامه دادم: همین زندگی نصف اشرافی، نصف گدایی!!! ویلان با شنیدن این جمله، همان‌طور که زل زده بود به من، ادامه داد: تا حالا سیگار برگ اصل کشیدی؟ گفتم: نه ! گفت: تا حالا تاکسی دربست گرفتی؟ گفتم: نه ! گفت: تا حالا به یک کنسرت عالی رفتی؟ گفتم: نه ! گفت: تا حالا غذای فرانسوی خوردی؟گفتم نهگفت: تا حالا همه پولتو برای عشقت هدیه خریدی تا سورپرایزش کنی؟گفتم: نه !گفت: اصلا عاشق بودی؟گفتم: نهگفت: تا حالا یه هفته مسکو موندی خوش بگذرونی؟ گفتم: نه ! گفت: خاک بر سرت، تا حالا زندگی کردی؟ با درماندگی گفتم: آره، …… نه، ….. نمی دونم !!! ویلان همین‌طور نگاهم می‌کرد. نگاهی تحقیرآمیز و سنگین …. حالا که خوب نگاهش می‌کردم، مردی جذاب بود و سالم. به خودم که آمدم، ویلان جلویم ایستاده بود و تاکسی رسیده بود.ویلان سیگار برگی تعارفم کرد و بعد جمله‌ای را گفت. جمله‌ای را گفت که مسیر زندگی‌ام را به کلی عوض کرد. ویلان پرسید: می‌دونی تا کی زنده‌ای؟ جواب دادم: نه ! ویلان گفت: پس سعی کن دست کم نصف ماه رو زندگی کنی

حیف که من دیر فهمیدم الان هم که فهمیدم دیگه حال زندگی کردن ندارم

انواع زن از دید اداره برق

زن خوب: چراغ خونه



زن چاق: لامپ حبابی



زن لاغر: لامپ مهتابی



زن صیغه ای: لامپ کم مصرف



زن زشت: چراغ خواب



زن خوشگل: لوستر



زن غرغرو: مهتابی استارت خراب 
 

 

 

 

 

منظورتان از پدر جایگزین چیست؟!

زن و شوهر جوانی که بچه دار نمی شدند برای یافتن چاره به یکی از بهترین پزشکان متخصص مراجعه کردند.

پس از معاینات و آزمایش های مربوطه، پزشک نظر داد که متاسفانه مشکل از مرد میباشد
و تنها راه حل ممکن، بهره برداری از خدمات «پدر جایگزین» است.

زن: منظورتان از پدر جایگزین چیست؟

پزشک: مردی که با دقت انتخاب می شود تا نقش شوهر را اجرا و به بارداری خانم کمک کند.

زن تردید نشان داد لکن شوهرش بچه می خواست و او را راضی کرد تا راه حل را بعنوان
تجویز پزشک بپذیرد.  

 

 

 

ادامه مطلب ...

واژه "پدر سوخته" از کجا آمده است؟

وقتی که در زمان یزدگرد عربها به ایران حمله کردند و
ایران رو فتح کردند، مردم ایران رو که دارای دین زرتشت بودند

و آتش پرست و کافر نامیدند و اونها رو مجبور کردند که به دین

اسلام روی بیاورند.  در این میان گروهی خودشان به دین اسلام گرویدند

و گروهی هم از ترس مسلمان شدند، چون می دیدند که افرادی

که مسلمان نشوند را میکشند. اعراب افرادی را که مسلمان نمی شدند،

مردها و سرپرست خانواده را در آتش میسوزاندند تا دیگران یاغی گری

نکنند، و زنان آنها را به کنیزی و بچه ها را برای نوکری و کلفتی

می بردند. این بچه ها بزرگ شدند و در خانه اعراب کار میکردند و خود

اعراب هم بچه هائی هم سن اونها داشته اند، وقتی ازصاحب خانه

میپرسیدند که این بچه تو است (کلفت و نوکرها)، میگفته:

” نه، این پدر سوخته است ” یعنی بچه ما نیست، نوکر و کلفتی

است که پدرش در جریان فتح ایران سوزانده شده است و به

این نوکر و کلفت ها میگفته اند: “پدر سوخته  

 

 

 

 

 

چراهایی که هیچ جوابی برایش نیافتم...

چرا آخه چرا ؟!

چرا راننده ها زیر بارون دلشون فقط برای زنها می سوزه؟

چرا استادها به دخترها بهتر نمره میدن؟

چرا بارون میاد، ترافیک میشه؟

چرا تو خونه ۴٠متری ال سی دی ۵٢ اینچی میذارن؟

چرا به هرکی مسن تره بیشتر اعتماد می کنن؟

چرا از در که میخوان رد بشن تعارف میکنن ولی سر تقاطع به هم رحم نمیکنن؟

چرا تو شهروند و هایپراستار و ... چشم میدوزن به سبد همدیگه؟

چرا از تو ماشین پوست پرتغال می ریزن بیرون؟

ادامه مطلب ...

چگونه فردی جذاب و بانفوذ باشیم

 

همه میدانیم که جذابیت شخصیتی با جذابیت زیبا بودن فرق دارد. جذابیت وگیرایی شخصیتی کاملا اکتسابی است و آگاهانه و یا ناآگاهانه کسب میشود. دراین پست در مورد راههای کسب جذابیت شخصیتی می نویسم:

ادامه مطلب ...